نامه دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور ایران به بوش رئیس جمهور آمریکا
آقاى جورج بوش
رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا
براى مدتى است كه من فكر مىكنم چگونه كسى مىتواند تناقضات غيرقابل انكارى را توجيه كند كه در فضاى بينالمللى وجود دارد كه همچنان به طور مداوم درباره آنها به ويژه در گردهمايىهاى سياسى و در ميان دانشجويان دانشگاهها بحث و تبادل نظر مىشود. بسيارى از سؤالات بى پاسخ مانده اند. اينها مرا وادار كرده است تا به بحث درباره برخى از تناقضات و سؤالات با اين اميد كه بتواند فرصتى را براى اصلاح و جبران آنها فراهم كند بپردازم.
آيا كسى مىتواند پيرو عيسى مسيح (ع) پيامبر بزرگ خدا باشد،
احساس التزام به احترام به حقوق بشر كند،
ليبراليسم را به عنوان مدلى از تمدن ارائه كند،
مخالفت كسى را با اشاعه سلاحهاى هستهاى و سلاحهاى كشتارجمعى اعلام كند،
«جنگ با ترور» را شعار خود بسازد،
و در آخر،
به سوى استقرار جامعه بينالمللى واحدى رود- جامعهاى كه مسيح و پارسايان زمين روزى بر آن فرمانروايى كنند- اما در عين حال، كشورهايى را مورد حمله قرار دهد؛ جانها، شهرت و مايملك مردم را نابود كند و فرصت اندكى را ايجاد كند و اجازه دهد جنايتكاران، شهرى كوچك يا براى مثال كل يك روستا يا شهر را به آتش بكشند،
يا به دليل احتمال وجود سلاحهاى كشتارجمعى در كشورى آن كشور اشغال شود، حدود يكصد هزار تن در آن كشته شوند، منابع آبى، كشاورزى و صنعتى اش نابود شوند، نزديك به ۱۸۰ هزار نيروى خارجى در آن مستقر گردند، حرمت حريمهاى خانه شهروندان را بشكند و كشور را شايد ۵۰ سال به عقب بازگرداند. به چه قيمتى؟ صدها ميليارد دلار از خزانه يك كشور و چندين كشور مشخص ديگر خرج مىشود و دهها هزار تن از مردان و زنان جوان به عنوان نيروهاى اشغالگر در وضعيتى آسيب پذير دور از خانواده و عزيزانشان قرار مىگيرند، دستانشان به خون ديگران آلوده مىشود، مجبور هستند كه فشار روانى بسيارى را تحمل كنند كه هر روزه برخى از آنها را به خودكشى وادار مىكند و برخى آنها را با افسردگى به خانه بازمى گرداند و آنها با انواع بيمارىها و ناراحتىها دست و پنجه نرم مىكنند. در حالى كه برخى از آنها نيز كشته شده و اجسادشان به خانوادههايشان بازگردانده مىشود.
در چارچوب وجود سلاحهاى كشتارجمعى، اين تراژدى به غرق شدن ملت كشور اشغال شده و كشور اشغالگر مىانجامد. سپس مشخص مىشود كه هيچ سلاح كشتارجمعى وجود نداشته است كه بر اساس آن اقدام را آغاز كرد.
البته صدام يك ديكتاتور جنايتكار بود. اما جنگ براى سرنگون كردن او به راه انداخته نشد. هدف اعلام شده جنگ، يافتن و نابود كردن سلاحهاى كشتارجمعى بود. او در راستاى هدفى ديگر سرنگون شد. با اين حال مردم منطقه از اين بابت خوشحالند. اين را خاطرنشان مىكنم كه در خلال سالهاى بسيار جنگ عليه ايران، صدام از سوى غرب مورد حمايت قرار گرفت.
آقاى رئيس جمهور،
احتمالاً مىدانيد كه من يك آموزگارم. دانشجويان من از من مىپرسند كه اين دست اقدامات چگونه با ارزشهاى اعلام شده در ابتداى اين نامه و اداى وظيفه در قبال سنن عيسى مسيح(ع) پيامبر صلح و بخشش، تطبيق دارد.
زندانيانى در خليج گوانتانامو وجود دارند كه محاكمه نشده اند، حقوق قانونى شان سلب شده، خانوادههايشان نمى توانند آنها را ببينند و آشكارا در سرزمينى غريب خارج از كشور خودشان نگهدارى مىشوند. هيچ نظارت بينالمللى بر وضعيت و سرنوشت آنها وجود ندارد. كسى نمى داند كه آيا آنها زندانى، زندانى جنگى، متهم يا جانى هستند.
بازرسان اروپايى وجود زندانهاى مخفى را در اروپا تاييد كرده اند. من نمى توانم آدم ربايى شخصى و بردن آن مرد يا زن به زندانهاى مخفى را با اصول هيچ سيستم حقوقى ارتباط دهم. براى آن موضوع من نمى توانم درك كنم كه چگونه چنين اقداماتى مطابق با ارزشهاى مطرح شده در ابتداى اين نامه به طور مثال، آموزههاى عيسى مسيح(ع)، حقوق بشر و ارزشهاى ليبرال مرتبط است؟
افراد جوان، دانشجويان دانشگاهها و مردم عادى سؤالات بسيارى را درخصوص پديده اسرائيل دارند. من مطمئنم كه با برخى از آنها آشنا هستيد.
در طول تاريخ بسيارى از كشورها اشغال شده اند اما من فكر مىكنم استقرار كشورى جديد با مردمى جديد، پديدهاى جديد است كه منحصر به زمانه ما است.
دانشجويان مىگويند كه ۶۰ سال پيش چنين كشورى وجود نداشت. آنها نقشهها و كرههاى قديمى را نشان مىدهند و مىگويند شما هم مانند ما تلاش كنيد. ما قادر نبوده ايم كشورى به نام اسرائيل را بيابيم.
من به آنها مىگويم تاريخ جنگ جهانى اول و دوم را مطالعه كنيد. يكى از دانشجويانم به من گفت كه در جريان جنگ جهانى دوم كه بيش از دهها ميليون نفر جان خود را از دست دادند، اخبار مربوط به جنگ به سرعت از سوى طرفهاى در حال جنگ منتشر مىشد. پس از جنگ آنها ادعا كردند كه شش ميليون يهودى كشته شده اند. شش ميليون انسانى كه قطعاً با دو ميليون خانواده وابستگى داشته اند.
دوباره اجازه دهيد، فرض كنيم كه اين رخدادها حقيقت دارد. آيا اين به صورت منطقى مىتواند تاسيس كشور اسرائيل در خاورميانه يا حمايت از چنين كشورى را توجيه كند؟
آقاى رئيس جمهور،
من مطمئن هستم كه شما مىدانيد چگونه- و به چه هزينه اى- اسرائيل ايجاد شد:
- چندين هزار نفر در اين فرآيند كشته شدند؛
- ميليونها تن از افراد بومى آواره گشتند؛
- صدها هزار هكتار از اراضى كشاورزى، باغات زيتون، شهرها و روستاها تخريب شدند.
اين تراژدى مختص به زمان استقرار اسرائيل نيست و متاسفانه ۶۰ سال است كه تاكنون جريان دارد.
رژيمى مستقر شده است كه هيچ رحمى را حتى براى كودكان قائل نيست، خانهها را در حالى كه ساكنانش هنوز در آن هستند، نابود مىكند، فهرست پيش دستانه اش و طرحهاى خود را براى ترور شخصيتهاى فلسطينى اعلام مىكند و هزاران تن از فلسطينيان را در زندان نگه مىدارد. چنين پديدهاى حتى در بعيدترين حالت ممكن در حافظه تاريخى كنونى نيز منحصر به فرد است.
سؤال مهم ديگرى كه مردم مىپرسند اين است كه چرا اين رژيم مورد حمايت قرار مىگيرد؟
آيا حمايت از اين رژيم با آموزههاى عيسى مسيح(ع) يا موسى(ع) يا ارزشهاى ليبرال همخوانى دارد؟
آيا ما اين گونه درك مىكنيم كه اجازه دادن به ساكنان اصلى اين سرزمينها- داخل و خارج از فلسطين- چه مسيحى، مسلمان يا يهودى باشند، براى تعيين سرنوشتشان در تضاد با اصول دموكراسى، حقوق بشر و آموزههاى پيامبران است؟ اگر نه، چرا چنين مخالفت گستردهاى با برگزارى همه پرسى انجام مىشود؟
دولت تازه انتخاب شده فلسطين اخيراً قدرت را در دست گرفته است. تمام ناظران مستقل تاييد كرده اند كه اين دولت برآمده از انتخابات است. به طور غيرقابل باورى آنها دولت منتخب را زير فشار گذاشته اند و به آن توصيه كرده اند كه رژيم اسرائيل را به رسميت بشناسد، از مقاومت دست بردارد و برنامههاى دولت پيشين را دنبال كند.
اگر دولت فعلى فلسطين همان وضعيت سابق را در پيش مىگرفت، ملت فلسطين آن را انتخاب مىكرد؟ دوباره مىگويم آيا چنين موضعى در مخالفت با دولت فلسطين ربطى با ارزشهايى كه پيشتر مطرح شده است، دارد؟ مردم همچنين مىگويند: «چرا تمام قطعنامههاى شوراى امنيت سازمان ملل در محكوميت اسرائيل وتو مىشود؟»
آقاى رئيس جمهور،
همان گونه كه شما به خوبى آگاه هستيد، من در ميان مردم زندگى مىكنم و در ارتباط مداوم با آنها هستم - بسيارى از مردم خاورميانه نيز مىتوانند با من تماس داشته باشند- آنها به سياستهاى دوگانه اعتمادى ندارند. اين مشخص است كه مردم منطقه به صورت فزايندهاى از چنين سياستهايى خشمگين هستند.
من قصد ندارم كه سؤالهاى زيادى را مطرح كنم، اما نياز است كه چند نكته ديگرى را نيز يادآور شوم.
چرا هرگونه دستاورد تكنولوژيك و علمى در منطقه خاورميانه به معناى تهديد عليه رژيم صهيونيستى تصوير و تعريف مىشود؟ آيا تحقيق و توسعه علمى يكى از حقوق بنيادين ملتها نيست؟
شما با تاريخ آشنايى داريد. جداى از قرون وسطى در چه زمان ديگرى از تاريخ پيشرفت علمى و فنى جرم محسوب مىشده است؟ آيا احتمال اين كه دستاوردهاى علمى براى مقاصد نظامى مورد استفاده قرار گيرد، مىتواند دليلى كافى براى مخالفت با علم و فناورى به صورت توأمان باشد؟ اگر چنين پيش فرضى درست باشد بنابراين بايد با تمام قوانين علمى از جمله فيزيك، شيمى، رياضى، پزشكى، مهندسى و ... نيز مخالفت شود!
دروغهايى درخصوص موضوع عراق مطرح شده است. نتيجه چه بود؟ شكى ندارم كه دروغ گفتن در تمام فرهنگها نكوهيده است و شما هم دوست نداريد كه دروغ بشنويد.
آقاى رئيس جمهور،
آيا ساكنان آمريكاى لاتين حق ندارند كه بپرسند چرا دولتهاى منتخب شان مورد مخالفت قرار مىگيرند و رهبرانى كه از طريق كودتا بر سر كار آمده اند، حمايت مىشوند؟ يا چرا آنها بايد به صورت مداوم مورد تهديد قرار بگيرند و در هراس به سر برند؟
مردم آفريقا، سختكوش، خلاق و مستعد هستند. آنها مىتوانند نقشى مهم و ارزشمند را براى تامين نيازهاى بشريت ايفا كنند و پيشرفت مادى و معنوى آن را ارتقا بخشند. فقر و مشقت در بخشهاى عظيمى از آفريقا مانع از تحقق چنين امرى مىشود. آيا آنها حق ندارند بپرسند چرا ثروت عظيم شان - از جمله منابع معدنى- با وجود اين حقيقت كه آنها بيش از ديگران به آن نياز دارند چپاول مىشود؟
مجدداً مىگويم آيا چنين اقداماتى برآورنده آموزههاى مسيح(ع) و معتقدات حقوق بشر است؟
مردم شجاع و مومن ايران نيز سؤالات و گلايههاى بسيارى دارند كه از آن جمله حمايت از كودتاى ۱۳۳۲ و به تبع آن سرنگونى دولت مشروع وقت، مخالفت با انقلاب اسلامى، تبديل سفارت به مقر حمايت از فعاليتهاى مخالفان جمهورى اسلامى (هزاران صفحه از اسناد بر اين ادعا صحه مىگذارند)، حمايت از صدام در جنگى كه عليه ايران به راه انداخت، مورد اصابت قرار دادن هواپيماى مسافربرى ايرانى، مسدود كردن دارايىهاى ملت ايران، افزايش تهديدات، خشم و نارضايتى و همچنين مخالفت با پيشرفت علمى و هستهاى ملت ايران (درست زمانى كه تمام ايرانىها خوشحال از پيشرفت كشورشان هستند) و بسيارى از گلايههايى ديگر كه من در اين نامه به آن اشاره نمى كنم.
آقاى رئيس جمهور،
يازده سپتامبر واقعه فجيعى بود. كشتار بى گناهان در تمامى نقاط جهان اسفبار و وحشتناك است. دولت ما به سرعت انزجار خود را از ترتيب دهندگان اين واقعه ابراز كرد و ضمن ابراز تسليت به بازماندگان، با آنها ابراز همدردى كرد.
تمام دولتها وظيفه دارند كه از جان، مال و شأن شهروندانشان محافظت كنند. گفته مىشود كه دولت شما سيستمهاى امنيتى، حفاظتى و اطلاعاتى گستردهاى را به خدمت گرفته است و حتى مخالفانش در خارج را نيز دستگير مىكند. يازده سپتامبر عمليات سادهاى نبود. آيا مىتوانست بدون هماهنگى با سرويسهاى اطلاعاتى و امنيتى طرح ريزى و اجرا شود؟
البته اين يك حدس و گمان دانشگاهى است؛ چرا جنبههاى اين حمله مخفيانه باقى مانده است؟ چرا چيزى در رابطه با آن كه چه كسى مسئوليت اين حملات را برعهده گرفته است، به ما گفته نمى شود؟ و چرا آنها كه مسئول و مقصر شناخته شدند، مورد محاكمه قرار نگرفتند؟
تمام دولتها وظيفه دارند كه امنيت و آرامش ذهنى را براى شهروندانشان فراهم كنند. چندين سال است مردم كشورتان و همسايگان نقاط دردسرخيز جهان آرامش ندارند. پس از يازده سپتامبر به جاى ترميم احساسات جريحه دار شده بازماندگان و مردم آمريكا- كه به طور گستردهاى متاثر از حملات بودند- برخى از رسانههاى غربى صرفاً به تشديد فضاى ترس و ناامنى پرداختند؛ برخى به طور مداوم درباره احتمال حملات تروريستى جديدتر صحبت كردند و مردم را در وحشت نگه داشتند. آيا اين خدمتى به مردم آمريكا است؟ آيا امكان محاسبه خسارات ناشى از ترس و دلهره وجود دارد؟
شهروندان آمريكا در ترس مداوم از حملات تازهاى زندگى كردند كه مىتوانست هر لحظه و در هر مكانى رخ دهد. آنها در خيابانها، محل كارشان و خانه احساس ناامنى داشتند. چه كسى از چنين وضعيتى خوشحال است؟ چرا رسانهها به جاى انتقال احساس امنيت و فراهم كردن آرامش ذهنى به افزايش احساس ناامنى دامن زدند؟
برخى معتقدند اين جنجال سازىها راه را براى حملهاى به افغانستان - و حتى توجيه آن - باز كرد.
دوباره بايد به نقش رسانه اشاره كنم. در منشور رسانه اى، انتشار اطلاعات صحيح و گزارش دهى صادقانه ماجرا از اصول اعتقادى است. من تاسف عميقم را از بى توجهىاى كه برخى رسانههاى مشخص غربى نسبت به اين اصول نشان دادند ابراز مىكنم. بهانه اصلى براى حمله به عراق وجود سلاحهاى كشتارجمعى بود. اين به طور مداوم تكرار شد - و به افكار عمومى القا شد تا در نهايت باور كنند- و زمينه براى حمله به عراق مهيا گشت.
آيا حقيقت در يك فضاى ساختگى و گمراه كننده گم نمىشود؟
مجدداً اگر اجازه داده شود كه حقيقت گم شود، چگونه مىتوان آن را با ارزشهاى فوق الذكر وفق داد؟ آيا حقيقت نزد قادر مطلق نيز قابل پنهان كردن است؟
آقاى رئيس جمهور،
در كشورهاى اقصى نقاط جهان شهروندان تامين كننده هزينههاى دولت هستند تا دولتشان در مقابل قادر باشد به آنها خدمت كند.
سؤال اينجاست كه «صدها ميليارد دلار پولى كه سالانه براى جنگ عراق هزينه شد چه حاصلى براى شهروندان داشت؟»
همان طور كه جنابعالى آگاهيد، در برخى از ايالتهاى كشور شما مردم در فقر به سر مىبرند. چندين هزار بى خانمان و بيكار مشكلى عمده در كشورتان به شمار مىرود. البته اين مشكلات كمابيش در ساير كشورها نيز وجود دارد. با در نظر گرفتن اين شرايط آيا هزينههاى سرسام آور جنگ كه از جيب ملت پرداخت مىشود مىتواند توجيه كننده و در راستاى اصول پيشتر مطرح شده باشد؟
آنچه ذكر آن رفت، برخى از گلايههاى مردم سراسر جهان، منطقه ما و كشور شما است. اما قصد اصلى من- كه اميدوارم تا حدى با آن موافق باشيد- بدين شرح است:
آنها كه در مسند قدرت قرار دارند براى زمان مشخصى بر سر كارند و نمى توانند به صورت نامحدود حكومت كنند اما نام آنها در تاريخ ثبت مىشود و به طور مداوم در آينده نزديك و دور مورد قضاوت قرار مىگيرند.
مردم دوران رياست جمهورى ما را مورد ارزيابى قرار مىدهند.
آيا ما توانستيم صلح، امنيت و سعادت را براى ملتمان به ارمغان بياوريم يا اين كه مسبب ناامنى و بيكارى بوده ايم؟
آيا ما قصد استقرار عدالت را داشتيم يا اين كه صرفاً در راستاى حمايت از منافع گروههايى خاص گام برمى داشتيم، يا با اعمال زور بر بسيارى از مردمى كه در فقر و مشقت زندگى مىكنند قصد داشتيم عده قليلى را ثروتمند و قدرتمند كنيم و در نتيجه تائيد مردم و قادر متعال را با منافع آنها معاوضه كنيم؟
آيا ما از حقوق مستضعفان دفاع مىكرديم يا آنها را ناديده مىگرفتيم؟
آيا ما از حقوق تمام انسانها در سراسر جهان دفاع مىكرديم يا برايشان جنگ برمى افروختيم، به صورت غير قانونى در امور آنها مداخله ، زندانهاى جهنمى برايشان ايجاد و آنها را محبوس مىكرديم.
آيا ما صلح و امنيت را براى جهان به ارمغان آورديم يا طيفى از تهديد و ارعاب را برمى انگيختيم؟
آيا ما حقايق را به مردم مان و ساير مردم جهان مىگفتيم يا نسخه تحريف شده آن را در اختيارشان قرار مىداديم؟
آيا ما طرف ملت بوديم و يا اشغالگران و متجاوزان؟
آيا دولت ما رفتارى منطقى، عقلانى، اخلاق مدار، صلح جويانه، وظيفه مدار، عدالت محور، خدمت رسان به مردم را در پيش گرفت و عامل سعادت، پيشرفت و احترام گذار به عزت مردم بود و يا به نيروى اسلحه، ارعاب، ناامنى، بى اعتنايى به انسانها، تاخير در روند پيشرفت و تعالى ساير ملل و نقض حقوق ملتها گرايش داشت و دست آخر آنها درباره ما اين گونه قضاوت خواهند كرد كه آيا ما صادق به سوگند خود در حين قرار گرفتن بر مسند كار مبنى بر خدمت رسانى به مردم كه وظيفه اصلى ما و سنت پيامبران است پايبند مانديم يا خير؟
آقاى رئيس جمهور، چه مدت ديگر جهان مىتواند چنين وضعيتى را تحمل كند؟
اين موج، جهان را به كدام سو هدايت خواهد كرد؟
چه مدت مردم جهان بايد هزينه تصميمات اشتباه برخى رهبران را پرداخت كنند؟
چه مدت ديگر طيف ناامنى كه از جانب انبارهاى سلاحهاى كشتار جمعى ايجاد شده است مردم جهان را به خود مشغول خواهد كرد؟
چه مدت ديگر خون زنان، مردان و كودكان بى گناه در خيابانها ريخته مىشود و منازل مردمان بر سرشان خراب مىشود؟ آيا شما از وضعيت موجود جهان رضايت داريد؟
آيا فكر مىكنيد سياستهاى فعلى موجود مىتواند ادامه يابد؟
اگر ميلياردها دلارى كه خرج امنيت، نبردهاى نظامى و انتقالات نيروها شده است خرج سرمايه گذارى و يارى كشورهاى فقير، ارتقاى سلامت، مبارزه با امراض گوناگون، تحصيل و بهبود وضعيت ذهنى و جسمى، يارى رسانى به قربانيان بلاياى طبيعى، ايجاد فرصتهاى شغلى و توليدى، پروژههاى توسعهاى و فقرزدايى، استقرار صلح، ميانجيگرى در بين كشورهاى در حال مناقشه و خاموش كردن شعلههاى مناقشات نژادى، قومى و ساير مناقشات مىشد جهان مىتوانست همان گونه كه امروز هست، باشد؟ آيا دولت شما و مردم شما به صورت توجيه پذيرى از اين بابت به خود نمى باليدند؟ آيا وضعيت سياسى و اقتصادى دولت شما از وضعيت كنونى مستحكم تر نبود؟ و من بسيار متاسفم كه بايد بگويم آيا در اين صورت، نفرت فزاينده جهانى از دولتهاى آمريكايى باز هم وجود داشت؟
آقاى رئيس جمهور، قصد ندارم كه كسى را ناراحت كنم.
اگر ابراهيم، اسحاق، يعقوب، اسماعيل، يوسف يا عيسى مسيح (ع) امروز با ما بودند چگونه درباره چنين رفتارى قضاوت مىكردند؟ آيا به ما نقشى براى ايفاى آن در جهان موعود كه عدالت در آن جهانى خواهد شد و عيسى مسيح (ع) در آن حاضر خواهد شد داده مىشد؟ آيا اصولاً آنها ما را قبول مىكردند؟
سؤال بنيادين من اين است: آيا راه بهترى براى تعامل با ساير كشورهاى جهان وجود ندارد؟ امروز هزاران ميليون مسيحى، هزاران ميليون مسلمان و ميليونها نفر از پيروان آموزههاى موسى (ع) در جهان زندگى مىكنند. تمام اديان الهى به توحيد يا اعتقاد به خداى واحد و نه هيچ كس ديگر در جهان احترام مىگذارند.
قرآن كريم در اين لغت مشترك تاكيد مىكند و از پيروان اديان الهى مىخواهد و مىگويد (سوره ۳ آيه ۶۴):اى اهل كتاب! بياييد از آن كلمه حق كه ميان ما و شما يكسان است و بر حق مىدانيم پيروى كنيم و آن كلمه اين است كه به جز خداى يكتا هيچ كس را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم و برخى را به جاى ربوبيت تعظيم نكنيم. اگر روى گرداندند بگوييد كه ما تسليم فرمان خداونديم.
آقاى رئيس جمهور، براساس آيات الهى، همه ما به عبادت يك خدا و پيروى از آموزههاى پيامبران الهى خوانده شده ايم.
«كه خداى واحدى را كه فراتر از همه قدرتهاى جهان است، عبادت كنيم و بتوانيم كارهايى را انجام دهيم كه وى خشنود شود.»
«خدايى كه پيدا و پنهان، گذشته و آينده را مىداند و مىداند كه در قلب بندگانش چه مىگذرد و كردار آنان را ثبت مىكند.»
«خدايى كه مالك بهشت و زمين است و همه جهان محضر او است.»
«طرح جان به دستان او صورت گرفته و به بندگانش مژده رحمت و آمرزش گناهان را داده است.»
«او همراه ستمديدگان و دشمن ستمگران است.»
«او رحمان و رحيم است، او يار مومنان است و آنها را از تاريكى به سوى نور رهنمون مىشود.»
«او شاهد كارهاى بندگانش است و از آنها مىخواهد كه كارهاى خوب انجام دهند و در صراط مستقيم بمانند و پا برجاى باشند.»
«او از بندگانش مىخواهد كه به پيام پيامبرانش توجه كنند و او شاهد كردار آنها است.»
«پايان بد صرفاً از آن كسانى است كه زندگى اين جهان را برگزيده اند، نافرمانى كرده اند و به بندگان خدا ستم روا داشته اند.»
«و بهشت خوب و جاودان از آن بندگانى است كه از عظمت او مىترسند و از هواى نفس خود پيروى نمى كنند.»
ما باور داريم كه بازگشت به آموزههاى پيامبران الهى تنها راهى است كه به رستگارى منجر مىشود.
ما همچنين باور داريم كه عالى جناب از آموزههاى عيسى (ع ) پيروى مىكنيد و به وعده الهى حكومت عدل بر روى زمين باور داريد.
ما نيز معتقديم كه عيسى مسيح (ع) يكى از پيامبران بزرگ قادر مطلق بود، نام او مكرراً در قرآن مورد ستايش قرار گرفته است، به طور مثال در قرآن نقل شده است: مسلماً الله خداى من و خداى تو است، بنابراين بايد بندگى او را به جا بياوريد، اين راه درست است.
خدمت رسانى به قادر مطلق و اطاعت از او باور همه پيامبران آسمانى است.
خداى همه در اروپا، آفريقا، آمريكا، اقيانوسيه و بقيه جهان، يكتا است.
او خداى قادرى است كه مىخواهد راهنمايى كند و به همه بندگانش بزرگى ببخشد.
او به انسانها عظمت بخشيده است.
افزون بر اين، ما در كتاب مقدس مىخوانيم «خداى قادر به پيامبرانش معجزه و نشانههاى روشن داده تا مردم را راهنمايى كنند و براى آنها نشانههاى آسمانى بفرستند و آنها را از گناه و آلودگى تهذيب كنند و كتاب و ميزان را فرستاده تا مردم به عدالت روى آورده و از طغيان دورى كنند.»
و آيات بالا را مىتوان در همه كتابهاى آسمانى مشاهده كرد.
پيامبران الهى وعده داده اند، روزى فرا خواهد رسيد كه انسانها در محضر قادر مطلق گرد مىآيند و در آنجا به كردارشان پرداخته خواهد شد.
درستكاران به مكانى امن رهنمون مىشوند و بدكاران با كيفر آسمانى روبه رو خواهند شد. هر دو ما به چنين روزى باور داريم، اما ارزيابى اقدامات حكمرانان آسان نخواهد بود، زيرا ما بايد پاسخگوى ملتهايمان و همه آنها كه زندگى شان به طور مستقيم يا غير مستقيم تحت تاثير اقدامات ما قرار گرفته است، باشيم.
همه پيامبران، از صلح و آسايش براى انسانها، براساس توحيد، عدالت و احترام به مقام انسانى سخن گفته اند.
آيا شما فكر نمى كنيد كه اگر همه ما به اين باور برسيم و از اين اصول پيروى كنيم كه توحيد، پرستش خدا، عدالت، احترام به شأن انسانى، باور به آخرت است، مىتوانيم بر مشكلات كنونى جهان- كه محصول نافرمانى از خداى قادر و آموزههاى پيامبران است- غلبه كنيم و نقش خود را خوب بهبود بخشيم؟
آيا شما فكر نمى كنيد كه باور به اين اصول صلح، دوستى و عدالت را ارتقا مىدهد و آنها را تضمين مىكند؟
آيا شما فكر نمى كنيد كه اصول مزبور و ساير اصول نانوشته به صورت جهانى مورد احترام هستند؟
آيا شما اين دعوت را نخواهيد پذيرفت؟ كه بازگشتى حقيقى به آموزههاى پيامبران است، براى توحيد و عدالت، براى حفظ شأن انسانى و اطاعت از قادر مطلق و پيامبرانش؟
آقاى رئيس جمهور،
تاريخ به ما مىگويد كه حكومتهاى ظالم و ستمگر باقى نمى مانند. خدا سرنوشت انسانها را به خودشان سپرده است.
قادر مطلق جهان و انسان را به حال خود رها نكرده است. خيلى از چيزها برخلاف خواستها و طرحهاى حكومتها رخ داده است. اين به ما مىگويد كه قدرتى بزرگتر در كار است و همه رخدادها توسط او تعيين شده است.
آيا كسى مىتواند نشانههاى تغيير جهان امروز را انكار كند؟ آيا امروز اوضاع جهان با يك سال پيش قابل مقايسه است؟ تغييرات با سرعت و با گامى متلاطم رخ مىدهد.
مردم جهان از وضع موجود شادمان نيستند و به وعدهها و نظراتى كه توسط برخى از رهبران منفور جهان ارائه مىشود، توجهى نمى كنند.
بسيارى از مردم سراسر جهان احساس ناامنى مىكنند و با گسترش جنگ و ناامنى مخالفند و سياستهاى مشكوك را نمى پذيرند و تائيد نمى كنند.
مردم به شكاف فزاينده ميان دارا و ندار و كشورهاى غنى و فقير اعتراض مىكنند.
مردم از فساد فزاينده بيزارند.
مردم بسيارى از كشورها نسبت به حمله به بنياد فرهنگها و از هم پاشيدگى خانوادههايشان عصبانى هستند. آنها همچنين از محو شفقت و پروا بيمناكند.
مردم جهان به سازمانهاى بينالمللى ايمان ندارند، زيرا توسط اين سازمانها از حقوق آنها طرفدارى نمى شود.
ليبراليسم و دموكراسى به سبك غربى قادر نبوده است كه به تشخيص آرمانهاى انسانى كمك كند.
امروز اين مفاهيم شكست خورده است. افراد با بصيرت اكنون صداى فروپاشى و سقوط اين ايدئولوژى و انديشههاى نظام ليبرال دموكراسى را مىشنوند.
ما به طور فزايندهاى مردم جهان را مىبينيم كه به يك نقطه كانونى اصلى - كه قادر مطلق است در حال گرد آمدن هستند.
بدون شك، مردم از طريق ايمان به خدا و آموزههاى پيامبران مىتوانند بر مشكلاتشان فائق آيند.
سؤال من از شما اين است: آيا شما مىخواهيد به آنها ملحق شويد؟
آقاى رئيس جمهور،
چه ما خوشمان بيايد يا نه، دنيا در حال حركت به سوى ايمان به قادر متعال و عدالت است و خواست خداوند بر همه چيز غلبه پيدا خواهد كرد.
والسلام على من التبع الهدى
محمود احمدىنژاد
رئيس جمهور جمهورى اسلامى ايران»
سلام ای رهگذر با نگاه بی انتهایت به عمق تک تک حروف و واژه هایم بنگر و آرام آرام مرا همراه با این صفحه ورق بزن... و بعد به رسم روزگار مرا و عمق نوشته هایم را به دست فراموشی بسپار...