بخش پايانى تمرين عصر پنجشنبه تيم صباباترى به بازى تنيس فوتبال اختصاص داشت، اين بازى مورد علاقه اکثر فوتباليستهاست که از انجام آن لذت مىبرند. اين بازى حدود نيم ساعت به طول انجاميد و با سوت محمدحسين ضيايى پايان يافت. وقتى ضيايى اعلام کرد تمرين تمام است، على دايى رو به سرمربى کرد و گفت: ما داريم شرطى بازى مىکنيم، 5 امتياز مانده تا بازىمان تمام شود. ضيايى هم در پاسخ کاپيتان تيمش عين اين عبارت را به زبان آورد: وقتى سوت زدم يعنى تمرين تعطيل است. دايى که فکر نمىکرد ضيايى در حضور سايرين اينگونه با درخواستش مخالفت کند خيلى عصبانى شد، توپ را از روى زمين برداشت و محکم زير آن کوبيد و رو به همبازيانش «در گروه 3 نفره تنيس فوتبال» کرد و با حالتى خاص! گفت: ولش کنيد، فکر کرده چه خبره، حالا من هيچى نمىگم، اينم شورش را درآورده و...
دايى غرغر کنان به داخل رختکن رفت. ضيايى هم جرأت نکرد حرفى بزند. اگر حتى يک کلمه از اين خبر دروغ بود از اين دو عزيز مىخواهيم آن را تکذيب کنند! جالب است بدانيد ديروز 5، 6 بازيکن صباباترى با ما تماس گرفتند و خبر ما را تأييد کردند و گفتند خود ضيايى عامل تنش در تيم است، هر چند که دايى در يک سال اخير با خيلىها درگيرى داشته است. يک بازيکن صباباترى مىگفت ضيايى از ترس موقعيت خود خيلى به گلمحمدي، بختيارىزاده، نوازى و دايى محبت نشان مىدهد اما به سايرين محل نمىگذارد، چنانچه در اولين جلسه تمرينى سال 85 فقط با اين 4 نفر روبوسى کرد و به بقيه حتى «عيدتان مبارک» هم نگفت. ضيايى که تا ديروز به هر بهانهاى در هر محفل يا مصاحبهاى از على دايى تعريف و تمجيد مىکرد، اصلاً انتظار نداشت کاپيتان تيمملى اين چنين او را در حضور بازيکنان مورد انتقاد و محبت کلامى قرار بدهد. به عنوان مثال ضيايى در مصاحبهاش پس از بازى صباباترى و پرسپوليس که با حساب 2 بر يک به سود شاگردانش تمام شده بود، گفت: خوشحالم که بچهها با تلاش فراوان توانستند جور «علىآقا» را بکشند و بازى را ببرند و همين حرف، حسابى تمام بازيکنان را ناراحت کرده بود.
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم فروردین ۱۳۸۵ ساعت 9:49 توسط شیون بیصدا
|
سلام ای رهگذر با نگاه بی انتهایت به عمق تک تک حروف و واژه هایم بنگر و آرام آرام مرا همراه با این صفحه ورق بزن... و بعد به رسم روزگار مرا و عمق نوشته هایم را به دست فراموشی بسپار... اسمم را با نام و یاد شیون بر دفتر بی کاغذ خود هک کن و من نیز اسمت را با نام و یاد بسطامی بر کاغذ بی خط خودم هک می کنم ...
يادم باشد حرفي نزنم كه دلي بلرزد... خطي ننويسم كه آزار دهد کسي را يادم باشد كه روز و روزگار خوش است ....وتنها دل ما دل نيست.... يادم باشد جواب كينه را با كمتر از مهر ؛ و جواب دو رنگي را با كمتر از صداقت ندهم.... يادم باشد بايد در برابر فريادها سكوت كنم و براي سياهي ها نور بپاشم.... يادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگيرم و از آسمان درسِ پـاك زيستن.... يادم باشد سنگ خيلي تنهاست... يادم باشد بايد با سنگ هم لطيف رفتار كنم مبادا دل تنگش بشكند ..... يادم باشد
سردبیر : بهنام بلالایی دوستدار همه شما شب (شیون بسطامی)