دوباره دلم ....
گل من، گوهر من، کاش اینجا بودی جان من، جوهر من، کاش اینجا بودی
اگر اینجا بودی... خانه خاموش نبود آینه حوصله داشت، گل فراموش نبود...*
دوستان خوبم
چند وقتی نبودم اما به این نتیجه رسیدم که باید باشم
چند روزی فرصت می خوام تا خودم رو پیدا کنم
وقتی کسی از پیشت میره، تا ابد تک تک خاطرات و رفتارش، در ذهنم مرور میشه
دلتنگی، اضطراب این روزهای حساس و خاطراتش بد جوری روی قلبم سنگینی می کنه
نفسم به راحتی دم و باز دم نداره
در بد جایی ایستاده ام...
لحظه ها، لحظه های سنگینی ست
اما در نهایت پر رویی!!
به لطف خدا امیدوارم...
چه زود می گذرد...
چه زود می گذرد، وقت رفتن است انگار دوباره موسم دل را، گسستن است انگار
همیشه رسم فلک از ازل، همین بوده است هنوز قسمت دل ها، شکستن است انگار...
سلام ای رهگذر با نگاه بی انتهایت به عمق تک تک حروف و واژه هایم بنگر و آرام آرام مرا همراه با این صفحه ورق بزن... و بعد به رسم روزگار مرا و عمق نوشته هایم را به دست فراموشی بسپار...