می خوام تنها باشم ....
می خام تو اتاقم تنها باشم
برو بیرون درم ببند
می خام نوازش کنه صدای گیتار درد دلمو
منتظرم تموم بشه و پروازم و ببینم
بی خیالم همیشه تو شهرپیادم
من تا شب سیاه
خیلی بد شده عادتم
این دیگه کیه میگه من تو شهر شیشه قانونی ندارم؟
پس بزا بازم ببارم
بشین همیشه کنارم
که تو طنین بهارم
ولی در حال فرارم
عزیزم بشنو صدایم
تو را می خواهم !می خواهم !
از این حالتم بیزارم
من از دلهره بیدارم
ببین اگه صد سالم
خیالت بسر دارم
بگیر منو بسپارم به باد
تورو دوست دارم ...
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۸۶ ساعت 16:11 توسط شیون بیصدا
|
سلام ای رهگذر با نگاه بی انتهایت به عمق تک تک حروف و واژه هایم بنگر و آرام آرام مرا همراه با این صفحه ورق بزن... و بعد به رسم روزگار مرا و عمق نوشته هایم را به دست فراموشی بسپار...